نقش دلبستگی بین مادر و کودک

آب، نور، خورشید، هوا و مواد مغذی نیازهای اساسی برای زندگی گیاه هستند. به همین صورت انسان ها نیز دارای نیاز های عاطفی اساسی هستند که در کودکی باید توسط پدر و مادر تأمین شود تا به سلامت روانی و عاطفی برسند. پژمردگی برگها اولین علامت اختلال و کمبود در رشد گیاه است. همینطور وقتی نیازهای عاطفی کودک تأمین نمی شود، منجر به طیف وسیعی از ناکارآمدی ها در زندگی آینده وی خواهد شد و تأمین نیاز های عاطفی کودک یک پیشنهاد برای رفتار بهتر با کودک نیست، بلکه لازمه قطعی فرزند پروری و مانند آب برای گیاه است.

آنچه که کودک را در کنار والدین به صورت امن و مطمئن نگه می دارد، احساس دلبستگی با والد مخصوصا مادر میباشد. کودک انسانی هنگامیکه در رحم مادر زندگی میکند دارای بالاترین میزان امنیت و ثبات می باشد و هیچ گونه خطری کودک را تهدید نمی کند، حتی به قیمت تمام شدن جان مادر.
کودک در این دوران رویایی برای بقا و بدست آوردن مایحتاج خود تلاش نمی کند. دما ، نور، صدا ، غذا و اکسیژن بدون هیچ هزینه ای و تلاشی از مادر گرفته می شود. با به دنیا آمدن کودک اولین ضربه روانی به انسان وارد می شود و از بهشت رانده می شود و هبوط می کند.
گویی تمام ما انسانها همه یکبار این تجربه رانده شدن از بهشت را با بیرون شدن از رحم مادر تجربه می کنیم. کودک در این لحظه تبدیل به ناامن ترین موجود جهان گردیده و هر خطری حتی کوچک او را به شدت ناامن می کند و گاهی این ناامنی کودک را به دام مرگ می کشاند.
چه چیزی این موجود به شدت ناامن را امن می کند؟ والد یا نگهدارنده با ثبات و حساس به نیازهای کودک و کیفیت این رابطه را نحوه پاسخ گویی والد مشخص می کند. هرچقدر والد قابل پیش بینی و با ثبات باشد، کودک از شدت ناامنی اش کاسته می شود و به سمت امنیت می رود و دلبستگی مادر با کودک در اینجا شکل می گیرد.
اینکه مادر چقدر از نظر روانی در دسترس کودک خود باشد و پیام طرد و دوست داشته نشدن به کودک خود ندهد در شکل گیری این دلبستگی ایمن بسیار موثر می باشد.

نقش مادران در کاهش استرس کودک

مادرانی که تنظیم هیجانی دارند و می توانند از همان بدو تولد کودک خود واکنش های متناسب با احساس و هیجان کودک را به کودک برگردانند و از نظر هیجانی و احساسی، بد تنظیمی هیجانی نداشته باشند، می توانند احساسات کودکش را اعتبار ببخشند و پیام طرد را به کودک ندهند. اینکه کودک ترس از دست دادن والد را دارد به این معنا می باشد که من به والدم اعتماد ندارم. پس به او می چسبم تا مرا ترک نکند. این کودکان چاره ای جز وابسته شدن به مادر را ندارند. چون مادر در ذهن آنها بی ثبات و ناپایدار می باشد. و این کودکان وابسته نمی توانند مراحل طبیعی رشد روانی خود را طی کنند و اگر این الگو اصلاح نشود، برای همیشه در ذهن کودک این الگو و طرحواره شکل خواهد گرفت که مرا ترک خواهند کرد و من دوست داشتنی نیستم. از دیگر ویژگی های مادری که کودک را امن می کند، کنترل و امن کردن محیط زندگی برای کودک می باشد. به طوریکه کودک بتواند بر محیط خود مسلط شود و از این طریق به احساس ارزشمندی دست پیدا کند. کودکانی که اسباب بازی های سخت یا در سیستم های تربیتی سخت گیرانه زندگی می کنند همواره احساس ناتوانی و بد بودن بر آنها مسلط خواهد شد و در آینده عزت نفس نخواهند داشت.
با آموزش به موقع و آگاهی و دانش در مورد فرزندمان مانع از شکل گیری الگوها و طرحواره های بیمارگونه در کودکانمان شویم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *