Posts Tagged "روانشانسی کودک"

۲۹مهر۱۳۹۸

سبک های فرزند پروری
شاید خیلی دور از انتظار نباشد که فرزند پروری در دنیای مدرن را یکی از سخت ترین کارها دانست. زیرا ما والدینی هستیم که خود در دنیای سنتی پرورش و تربیت پیدا کرده ایم و تربیت ما چندان کار دشوار و سختی نبوده است. گرچه آسیب های بسیار زیادی به نسل ما وارد شده است که دلیل اصلی آن ناآگاهی والدین بوده اما به دلیل ساختار دنیای گذشته کودکان خیلی سریعتر وارد دنیای بزرگسالی می شده اند و از طرفی زیاد بودن تعداد فرزندان خانواده ها خیلی از دردسرهای ناشی از حساسیت والدبن را کاهش داده است. اغلب ما والدینی بزرگ و تربیت شده ایم که سبک فرزندپروری آنها دیکتاتوری بوده است. از اینرو ما مطیع و فرمانبردار بوده و حتی گاهی ما اعتماد به نفس پایین و ضعیفی را داشته ایم. والدین ما برایمان حد و مرزهایی سفت و سخت تعیین می کرده اند و از ما مطالباتی داشته اند. اما اصولاً حریم کودک توسط والد حفظ نمی شده و کودک عشق و احترام کافی از والدین دریافت نمی کرده است.
اما امروزه دغدغه بسیاری از والدین تربیت صحیح فرزندان خود می باشد. چراکه دنیای مدرن فرصت آزمون و خطا را عملاً از ما گرفته است و یک خطای کوچک ممکن است ما از مسیر اصلی تربیت دور نماید.
در اینجا ما سبکهای فرزند پروری را با هم مرور می نماییم. از طرفی آسیبها و فواید هرکدام از آنها را بررسی خواهیم کرد.
ما چهار سبک فرزند پروری اصلی داریم که بر اساس میزان عشق و محبت و احترامی که والدین به کودکان می دهند (حیطه عاطفی) و مطالبات و کنترل و حد و مرز گذاری (اقتدار) برای کودکان سنجیده می شود. بر همین اصل حیطه عاطفی و حیطه اقتدار می توان چهار الگو را پیش بینی نمود.
۱- سبک فرزندپروری مقتدرانه (علمی) : در این سبک پدر و مادر گرما و محبت و احترام را به همراه کنترل رفتارهای کودک به حد تعادل رسانیده اند و پدر و مادر در رفتارهای خود همیشه ثبات دارند و این ثبات و پایداری والدین در رفتارهایشان در کودک احساس امنیت و اعتماد را به وجود می آورد. چراکه رفتارهای والد برای کودک قابل پیش بینی می باشد. این سبک باعث تولید کودکی خلاق، با اعتماد به نفس، با عزت نفس و مسئولیت پذیر می گردد و تقریباً با هر سرشتی سازگار است.
۲- سبک فرزند پروری مستبدانه یا دیکتاتوری که گرما و محبت والدین کم است و در مقابل کنترل بر رفتار کودک شدت بیشتری دارد. قوانین و حد و مرزها بسیار انعطاف ناپذیر و نامتناسب با سن کودک می باشد و معمولاً این کودکان هیج حریمی در خانواده ندارند. سطح توقع و انتظارات خانواده از کودک بسیار بالاتر از سطح توان کودک است و این سبک کودکانی دم دمی مزاج و پرخاشگر که دچار اختلالات رفتاری شدید هستند را تولید می کند و چنین کودکانی از امنیت کافی برخوردار نیستند.
۳- سبک فرزند پروری سهل گیرانه : گرما و محبت زیاد توجه و احترام وجود دارد ولی کنترل و نظارت کم است. اینها کودکانی پرخاشگر و ناپخته و خارج از کنترل و اصطلاحاً لوس را تولید می کنند. این کودکان در تعاملات اجتماعی بسیار ناپخته و ضعیف عمل می کنند. در فعالیتهای گروهی بسیار سرخورده می شوند. زیرا از اجتماع و گروه هم همانند خانواده توقع اطاعت و تمکین دارند.
سبک فرزندپروری بی اعتنا : هم سطوح گرما و عشق و محبت و احترام پایین ایت و هم کنترل و نظارت و مطالبه از کودک. اینها کودکانی بسیار متوقع، تکانشی نافرمان تربیت می کنند.

سارا سوری

۱۷شهریور۱۳۹۸

آب، نور، خورشید، هوا و مواد مغذی نیازهای اساسی برای زندگی گیاه هستند. به همین صورت انسان ها نیز دارای نیاز های عاطفی اساسی هستند که در کودکی باید توسط پدر و مادر تأمین شود تا به سلامت روانی و عاطفی برسند. پژمردگی برگها اولین علامت اختلال و کمبود در رشد گیاه است. همینطور وقتی نیازهای عاطفی کودک تأمین نمی شود، منجر به طیف وسیعی از ناکارآمدی ها در زندگی آینده وی خواهد شد و تأمین نیاز های عاطفی کودک یک پیشنهاد برای رفتار بهتر با کودک نیست، بلکه لازمه قطعی فرزند پروری و مانند آب برای گیاه است.

آنچه که کودک را در کنار والدین به صورت امن و مطمئن نگه می دارد، احساس دلبستگی با والد مخصوصا مادر میباشد. کودک انسانی هنگامیکه در رحم مادر زندگی میکند دارای بالاترین میزان امنیت و ثبات می باشد و هیچ گونه خطری کودک را تهدید نمی کند، حتی به قیمت تمام شدن جان مادر.
کودک در این دوران رویایی برای بقا و بدست آوردن مایحتاج خود تلاش نمی کند. دما ، نور، صدا ، غذا و اکسیژن بدون هیچ هزینه ای و تلاشی از مادر گرفته می شود. با به دنیا آمدن کودک اولین ضربه روانی به انسان وارد می شود و از بهشت رانده می شود و هبوط می کند.
گویی تمام ما انسانها همه یکبار این تجربه رانده شدن از بهشت را با بیرون شدن از رحم مادر تجربه می کنیم. کودک در این لحظه تبدیل به ناامن ترین موجود جهان گردیده و هر خطری حتی کوچک او را به شدت ناامن می کند و گاهی این ناامنی کودک را به دام مرگ می کشاند.
چه چیزی این موجود به شدت ناامن را امن می کند؟ والد یا نگهدارنده با ثبات و حساس به نیازهای کودک و کیفیت این رابطه را نحوه پاسخ گویی والد مشخص می کند. هرچقدر والد قابل پیش بینی و با ثبات باشد، کودک از شدت ناامنی اش کاسته می شود و به سمت امنیت می رود و دلبستگی مادر با کودک در اینجا شکل می گیرد.
اینکه مادر چقدر از نظر روانی در دسترس کودک خود باشد و پیام طرد و دوست داشته نشدن به کودک خود ندهد در شکل گیری این دلبستگی ایمن بسیار موثر می باشد.

نقش مادران در کاهش استرس کودک

مادرانی که تنظیم هیجانی دارند و می توانند از همان بدو تولد کودک خود واکنش های متناسب با احساس و هیجان کودک را به کودک برگردانند و از نظر هیجانی و احساسی، بد تنظیمی هیجانی نداشته باشند، می توانند احساسات کودکش را اعتبار ببخشند و پیام طرد را به کودک ندهند. اینکه کودک ترس از دست دادن والد را دارد به این معنا می باشد که من به والدم اعتماد ندارم. پس به او می چسبم تا مرا ترک نکند. این کودکان چاره ای جز وابسته شدن به مادر را ندارند. چون مادر در ذهن آنها بی ثبات و ناپایدار می باشد. و این کودکان وابسته نمی توانند مراحل طبیعی رشد روانی خود را طی کنند و اگر این الگو اصلاح نشود، برای همیشه در ذهن کودک این الگو و طرحواره شکل خواهد گرفت که مرا ترک خواهند کرد و من دوست داشتنی نیستم. از دیگر ویژگی های مادری که کودک را امن می کند، کنترل و امن کردن محیط زندگی برای کودک می باشد. به طوریکه کودک بتواند بر محیط خود مسلط شود و از این طریق به احساس ارزشمندی دست پیدا کند. کودکانی که اسباب بازی های سخت یا در سیستم های تربیتی سخت گیرانه زندگی می کنند همواره احساس ناتوانی و بد بودن بر آنها مسلط خواهد شد و در آینده عزت نفس نخواهند داشت.
با آموزش به موقع و آگاهی و دانش در مورد فرزندمان مانع از شکل گیری الگوها و طرحواره های بیمارگونه در کودکانمان شویم.